سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سقراط و شاهکاری ناممکن: زنده مردن و بدون تسلیم، تا به آخر ماندن.

سقراط در 469 پیش از میلاد در آتن زاده شد. پدرش سنگ و پیکر تراش و مادرش ماما بود. این فرزندِ خلاق از ابتدا با کار یدی آشنا می‌شود. او فن استفاده از قلم حکاکی و اسرار سنگتراشی را می‌شناسد. او می‌گوید" دست به ما اجازه می‌دهد کارهایی را انجام دهیم که باعث می‌شوند، خوشبخت تر از حیوانات باشیم". احتمال دارد که او نیز در کارگاه پدر، به کار بر روی سنگ پرداخته باشد. به هر حال او مرتب در حال یاد گیری مهارت‌های حرفه‌های گوناگون از قبیل نساجی، نجاری و کفاشی است.
او حرفه‌ی مادر را نیز دنبال می‌کند. مادر زنان را می‌زایاند و نوزادان را بدنیا می آورد، اما هنر سقراط زایاندن اندیشه است، او بیشتر در پی اثبات و آزمون اندیشه‌ها است. ماما‌های آن زمان تنها وظیفه‌ی به دنیاآوردن نوزادان را نداشتند بلکه باید آن‌ها را با یک حمام آب سرد، مورد آزمایش قرار می‌دادند تا فقط کودکان سالم را نگه دارند. تخصص واقعی سقراط در همین کار است:
او اندیشه‌ها، باورها و اعتقادها را، با طرح پرسش‌هایی بررسی می‌کند تا دریابد که آیا ارزشمندند یا فقط "بادِ هوا". این مرد زشت رو، نه چندان پاکیزه، و فقیر که به رغم این شرایط، گدایی نمی‌کند و از عهده‌ی هزینه‌های خود و خانواده اش بر می‌آید، آنقدر مردم را مورد خطاب قرار داده و گرفتار تضاد درونی می‌کند که به عنوان یک اندیشمند غیر عادی و آزار دهنده در شهر شناخته می‌شود.

درباره شخص سقراط بسیار بیش از زندگی ایشان می‌دانیم.  سقراط را بیشتر از طریق ارسطو به خصوص شاگردش افلاطون مى شناسیم.  زیرا او در طول زندگى اش چیزى ننوشت وبیشتر اطلاعات ما از او از شاگردانش بدست آمده است. که همین امر و مرگ دلخراشش باعث شده است که درکتب زیادى وى با مسیح مقایسه گردد.  

تابستان و زمستان یک لباس بیشتر نمی‌پوشید و همواره پا برهنه راه می‌رفت. تندیس فضیلت اخلاقی بود و بس. در حالات خلسه ‌واری که داشت ساعت‌ها گوشه‌ای می‌ایستاد و می‌اندیشید.  آن مردی که هیچ گاه مست نمی‌شود، خشم نمی‌گیرد، در بند لذات و تنعمات نیست، با کلمات ساده و معمولی از حقیقت سخن می‌گوید، آری او سقراط است.
او چهره سنگین و نامقبولی داشت. ریشی انبوه و ( در سالهای آخر زندگی) سر بی مو داشت. بدن تنومندش دارای نیروی عظیم و قدرت تحمل فوق العاده بود. همواره پا‌برهنه می‌رفت، غالبا ساعت‌ها به حالت خلسه می‌ماند.
معلوم نیست که آیا از خود شغلی داشته، اما این واقعیت که در میانه عمر خود، به عنوان «سرباز پیاده مسلح» در ارتش خدمت کرد. آدم عجیبی است، البته از بعضی جهات به مردم عادی شباهت دارد یا بهتر بگوییم به یک انسان شجاع و شریف. هیچگاه شکایت نمی‌کند. مقاوم است و محکم. پیش می‌آید که ساعت‌ها لب به حرف نگشاید. اما اگر شروع کند، کسی جلودارش نیست. او می‌گوید که یک صدای درونی یا یک اهریمن مانع او از انجام بعضی کارها می‌شود و او را متوقف می‌سازد. به طور قطع او از سویی جادوگر است و از سویی فرزانه!
او ظاهراً از خیلی چیز‌ها آگاهی دارد و درباره شان اندیشیده است. در این تردیدی نیست. او همچنین با افراد معروف و ثروتمند و مردان سیاسی همنشینی می‌کند. اما خود او همواره فقیر است. می‌گویند که این افراد به حرف‌هایش گوش می‌دهند و همگی، این جا و آن جا و تمام وقت، زبان به تحسینش می‌گشایند.
گرچه فکر
سقراط خلاق نبود، اما به طور استثنایی فکرش روشن، انتقادی و مشتاق بود. تحمل تظاهر را نداشت؛ در حالی که اشتیاق او به اندازه ایمان وی قوی، برخوردش نیز به اندازه اندیشه‌اش منطقی بود. در عصر بی‌دینی، او به نیکی اندیشه، همچون چیز مهمی، ایمان استوار یافت؛ و آن را با آگاهی شناساند، زیرا در طبیعت ساده وی غیر قابل تصور می‌نمود که بدون انجام کاری هر کسی بخواهد ببیند چه چیزی درست است. او صرفا اندیشمند نبود، به راستی یک فرد معتقد بود. گرچه ممکن نیست دقیقا به چه معتقد بود، اما کاملا مشخص است.

در واقع افلاطون ( یا مترجم افکار او ) غالبا بی‌آنکه چیزی را ثابت کند، از زبان او درباره « خدا » و « خدایان » سخن می‌گوید، علاوه بر آن افلاطون خود نسبت به وحدانیت الهی احساس اطمینان می‌کرد. با این حال کاملا ممکن است که سقراط با پذیرفتن عقاید راست دینی، خدای یگانه و بزرگ را تکریم می‌کرد. اعتقادش به ندایی فوق طبیعی وی را از ارتکاب به عمل خلاف که در این راستا بر او می‌نمود، بر حذر داشت؛ او بدان ایمان آورد.

در حقیقت قلب مهربان او، درک سریع، نزاکت بی‌نقص و بردباری و گشاده‌رویی او، که همگی نیرو گرفته از احساس و نشاط خوی وی بــود، او را یک همراه و دوســت دلخواه ساخت؛ و نیز عده زیادی از مردم که دوست نداشتند ریاها و باطن پلیدشان از  طریق اندیشیدن برملا شود از او رنجیدند، تمامی کسانی که جویندگان راستین حقایق بودند او را تحسین کرده، محترم می‌داشتند، در همین حال دوستان نزدیک وی، او را دوست می‌داشتند و از وی هواداری می‌کردند.

تأکید بر انسانیت سقراط اهمیت دارد، زیرا او از راههای مختلف اثرات وسیعی بر افکار مردم گذاشت.

....

 


 سه شنبه 90/10/13ساعت  11:15 صبح   م. رسول زاده 
  نظر شما چیه؟()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
قهرمان
یاد من باشد از فردا صبح
همنشین باد
گمشده ...
زیر پوست مردم سالاری ( 1 )
زیر پوست مردم سالاری ( 2 )
مهاجرت!!! تهدید؟ یا فرصت؟
تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی را پاس بداریم
با کویر مهربانتر باشیم
[عناوین آرشیوشده]