سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظر به موارد گفته شده درزیر پوست مردم سالاری ( 1 )آیا دمکراسی یا به قول ما مردم سالاری؛ بیانگر غریب بودن چنین مفاهیمی در فرهنگ سیاسی و اجتمایی جامعه ما می باشد؟ دمکراسی ما هم مانند صنایع ما وارداتی و نا مانوس و کم معنی است. و هیچ ریشه و عقبه ای ندارد. برای گسترش مفهوم و فرهنگ مردم سالاری نیاز به تفکر و تعقل و ابتکار بومی داریم اگر مثال از صنعت بیاوریم, مانند توانمند سازی فناوری و تولید داخلی با نگاه صادرات محور و ... مردم سالاری نیز باید به شکلی بنیادین توسط اندشمندان مردم سالار نظریه پردازی وفرهنگ سازی شود.  و گر نه برگزاری چند انتخابات نمایشی و بعضا فرمایشی , دستاوردی جز آنارشی و ...نخواهد داشت.

برای حل یک مشکل یا مسئله، ابتدا باید به پیشگیری از آن اندیشید.  بعنوان مثال در کنار فراهم کرد امکان تحصیل برای همه, مهارت‌های زندگی و مهارت‌های اجتماعی را نیز باید به مردم آموخت. مردم ما باید اعتماد به نفس داشته باشند وقدرت نه گفتن پیدا کنند. باید بیاموزند اندیشیدن و تصمیم گرفتن را؛ آنها باید دارای شخصیت مستقل باشند. وقتی مراجع دینی و به تبع آن حکومتی ها که خود را مباشران حکومت مقدس می دانند, می‌خواهند که مردم تمام حرف‌های آنها را بدون تأمل گوش دهند و در جامعه نیز همین‌گونه است، مردم یاد نمی‌گیرد به چیزی نه بگوید، در این وضعیت جهل و تعصب و خرافه زمینه رشد شیادان را مهیا می کند و می‌تواند مردم را به بیراهه بکشاند، چرا که به شیادان هم نه نخواهند گفت.  و چنین است که چاپلوسی, و تملق که زمینه ساز تاراج و نابودی راستگویی, صداقت , و امانت داری است, شیوع می یابد. 

از ملزومات مردم سالاری امانت داری, درستکاری , و اعتماد متقابل است خصوصا در کسانی که مسئولیت اجتمایی و سیاسی دارند . آنچه در این زمانه بیش از هر چیز آزار دهنده است, فقدان اعتماد است. رفتارهای مثال زدنی ژاپنی ها , نتیجه اعتماد متقابل مردم و دولت آنهاست. دولتی که حاضر نیست منافع ملّی کشورش را به مسلخ ایدئولوژی بفرستد, به مردم اعتماد می کند, متقابلا مردم نیز به دولت اعتماد پیدا می کنند .

از شاخص های جامعه ایران باستان و حتی بعد از آن , راستگویی , صداقت , و مردم مداری بوده است. این نه گفته ما از روی خودستایی یا ملی گرایی بل به روایت وقایع نگاران سپاه دشمن در تقابل های بین سپاهیان ایرانیان و لشکرآنها بوده است. چه از ایران باستان بجز کتیبه ها و سنگ نوشته های دست نایافتنی چیزی بجای نمانده است. آنچه کشف و رمز گشایی و به اطلاع رسیده است حاصل تلاش و کاوش محققان غربی بوده است که اندکی از آن تحقیقات به فارسی برگشته و شمه ای از روزگاران گذشته به اطلاع ما رسیده است. البته غرب برای کسب تجربه و یافتن رمز اضمحلال امپراطوری بزرگ پارس بوده است نه از سر خیر خواهی. به گواه وقایع نگاران دشمنان کهن, ایرانیان راستگو, یکتا پرست , دانش بنیان و متمدن بوده اند. اکنون ما را چه شده است که عالیترین مقام این جامعه باید صدق گفته هایش را عملا ثابت نماید و حکومت ما برای جامعه جهانی اعتماد سازی کند!!!. 

دموکراسی نه تمرین کردنی است، نه شرقی و غربی می شناسد و نه باید آموخته شود، بلکه مبانی دارد که به مرور باید توسط تک تک افراد جامعه باورورعایت شود. تجربه ی پادشاهان دموکرات تاریخ از جمله کوروش نشان می دهد که دموکراسی نمی تواند از بالا به پایین اعمال شود ( در ادامه به اشاره می شود )، بلکه باید از فرد به فرد آغاز شود و به بالای هرم برسد. البته دموکراسی از پایین به بالا هم اعمال شدنی نیست! بلکه دموکراسی مستلزم ساختارهایی است که باید ابتدا بوجود آیند تا بتدریج زمینه ی پیدایش دموکراسی را فراهم کنند. تجربه ی رنسانس هم همین فرایند را نمایان می سازد. رنسانس فرآیندی بود که به موجب آن نهادها و گروه های مستقل موازی به مرور تشکیل شدند و فعالیت مستمر آن ها طی سالیان به نهادینه شدن اندیشه دموکراتیک انجامید. بنابراین تجربه شکل گیری دموکراسی در غرب نشان می دهد که دموکراسی یک شبه متولد نمی شود بلکه با اصلاحات تدریجی حاصل می شود. باید توجه داشت که ساختارهای اجتماعی در زیر سایه ی حکومت ها ایجاد می شوند و بدون خواست آن ها نمی توان به ایجاد چنین زیرساخت هایی پرداخت. لذا فراهم کردن زمینه های دموکراسی نیازمند حرکت از بالا به پایین هم می باشد. 

در کتاب "افسانه اقبال" ضمن آشنایی با بخشی از تاریخ سیاسی نفت در ایران بواسطه مسئولیت های قهرمان کتاب ( آقای دکتر اقبال ) به تمرین دموکراسی که شاه در سالهای ... با تاسیس دو حزب فرمایشی ... راه انداخته بود و پس از انتخابات و با بالاگرفتن اختلافات و اغتشاشات ... مجبور شد مجلس را وادار به استعفا و عملا منحل نماید, یاد آور انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری و وقایع بعد از آن است. همانگونه که سفرهای استانی و شنیدن درد دل روستاییان و نامه نگاری های مردم به ریاست جمهور یاد آور سفرهای استانی آقای دکتر اقبال ( نخست وزیر وقت شاه) و شنیدن درد دلهای مردم و ... بطوری که مورد تمسخر اعضای کابینه خود نیز واقع می شد. فارغ از شخصیت ساده زیست و صداقت آقای دکتر اقبال , تقریبا همان رفتار در دوره هشتم و نهم ریاست جمهور شبیه سازی می شود. بنابراین دموکراسی نه تمرین کردنی است، و نه باید آموخته شود، بلکه مبانی دارد که به مرور باید توسط تک تک افراد جامعه باور و رعایت شود.

در جامعه مقلد معاب با فرهنگ شفاهی؛ بدیهی است مراجع باید در سف اول مردم سالاری خواهی و ... باشند. در لایه های آشکار و نهان جامعه مراجع در تمام امور اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه , و به قوت و قدرت امور دینی و مذهبی حضور دارند. اگر کسی هم جرات کند سخنی در نقد و یا خدای نکرده مذمت آن بگوید با برچسب های ... یا باید جلای وطن کند یا ...    

از ملزومات جامعه مردم سالار ؛ زیرساخت های اجتماعی مناسب خواهد بود.  به گواه جامعه جهانی کوروش اولین حاکمی بود که تمدنی دموکراتیک بنیان نهاد. منشور سازمان ملل متحد براساس بیانه کورش که پس از فتح بابل بیان شده , بنا نهاده شده است. به بیان دیگر نگاه تمدن ایران زمین به انسان و جوامع بشری اولیت دادن به انسان فارغ از رنگ و نژاد و اعتقاد و مذهب بوده است. قوم گرایی در ایران از ویژگی های سیاسی جغرافیایی دوران کوروش به ارث رسیده است، قوم گرایی عامل تعیین کننده در عدم تداوم دموکراسی کوروش نیز بوده است. وقتی که کوروش حضور سیاسی سایر اقوام در حکومت را تدبیر نمود، پادشاهان بعدی ناچار شدند برای حفظ یکپارچگی و تمایت امپراطوری یک نیروی سیاسی پارسی را در بالای این اقوام قرار دهند. اما چرا دموکراسی دوران کوروش تداوم نیافت؟  ظاهرا دموکراسی کوروش بیشتر ریشه در خواست شخص کوروش داشته است تا وجود زیرساخت های اجتماعی و اراده ی ملی و شاید به همین علت بود که در دوران بعداز کوروش دموکراسی ایشان تداوم نیافت.  بنابراین علی رغم اراده ی شخصی حاکم در رواج ومحدود کردن دموکراسی؛ وجود زیرساخت های اجتماعی و اراده ی ملی ازعمده ترین عوامل مردم سالاری هستند.

در یک جامعهمردم سالاری ، وجود ساختار طبقه ای بی معنا می باشد.  در جامعه مردم سالار نظامیان جزئی از ملت اند؛ همینطور روحانیون و حتی نمایندگان مجلس و رئیس جمهور هم جزئی از ملت هستند و نه در مرتبه ای بالاتر از آن ها.  در چنین جامعه ای نقش هر کس نه در رابطه با بقاء حکومت، بلکه در رابطه با منفعتی که برای دیگر اعضای کشور و جامعه ایجاد می کند تعیین می شود.   پایه های مردم سالار بر سازمان ها و نهادهای موازی استوار است.   نمودهای قدرت مانند ثروت، تجارت، دانش و اندیشه، نفوذ سیاسی و … در جامعه مردم سالار؛ به شکل مناسبی از انحصار یک گروه یا دسته ی خاص خارج است.  مراکز فکری مستقل و همین طور مشارکت  گروه های مختلف در قدرت و همچنین آزادی گروه های تجاری مختلف، زمینه را برای ظهور مردم سالار فراهم میکند.

پرهیز از مطلق گرایی نیزاز ملزومات مردم سالاری است. باید نسبت به مطلق بودن ارزشها تردید داشت. هیچگاه نمی شود یک امر را کاملا خوب و یا بد دانست. بنابراین فرد هیچ گاه نسبت به دیدگاهی متعصب نخواهد شد، دیدگاه خود را دیدگاهی میان سایر دیدگاه ها تلقی خواهد کرد. اگر فرد دارای تعصب باشد، یک مکتب، یا ایدئولوژی یا فرد را مطلق و بی رقیب بداند، آنگاه قادر نخواهد بود در آن حالت به اندیشه پویا دست یابد. دقیقا به همین علت قادر نخواهد بود با دیگران در آن مسائل گفتگو کند و همواره سخنان مخالفانش را پوچ و بی ارزش تلقی خواهد کرد. اگرفرد خودش را محدود و ناکامل بداند، و احتمال بدهد که راهکارهای دیگر هم می توانند به آن خوبی یا حتی بهتر باشند، سبب می شود که فرد از سرسپردگی بی چون و چرا بپرهیزد.

انسان مردم سالار؛ حقوق فردی انسان ها را در جایگاهی برتر از ایدئولوژی شخصی اش قرارمی دهد. بر این مبنا باور دارد که هر فردی دارای حقی معادل با حق خودش می باشد.  بنابراین فرد مردم سالار همان حقی را در حاکمیت و بهره برداری از ثروت های ملی برای دیگری قائل است که برای خودش قائل است. بقول عارف بزرگ شیخ حسن خرقانی " آنرا که نزد خداوند به جان ارزد, نزد ما به طعام بیارزد, هر کس به این سرای درامد طعامش دهید و از اعتقادش نپرسید.

 

 

 


 چهارشنبه 91/7/12ساعت  10:21 عصر   م. رسول زاده 
  نظر شما چیه؟()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
قهرمان
یاد من باشد از فردا صبح
همنشین باد
گمشده ...
زیر پوست مردم سالاری ( 1 )
زیر پوست مردم سالاری ( 2 )
مهاجرت!!! تهدید؟ یا فرصت؟
تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی را پاس بداریم
با کویر مهربانتر باشیم
[عناوین آرشیوشده]