«کاریکلماتور» : نوشتههای کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند.
بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم.
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود.
جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند.
برای مردن عمری فرصت دارم.
اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم.
ستارگان سکه هایی هستند که فرشتگان در قلک آسمان پس انداز کرده اند.
با اینکه گل های قالی خارندارند ، مردم با کفش روی آن پا می گذارند.
سای? چهار نژاد یک رنگ است.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.
به نگاهم خوش آمدی.
قطره? باران، اقیانوس کوچکی است.
هر درخت پیر، میتواند صندلی جوانی باشد.
· وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند
· به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است
· برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
· گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده? محبوس است.
· غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد
بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده ، به آبپاش مرخصی داد.
- قطره باران غمگین روی گونه ام اشک میریزد
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
در خشکسالی آب از آب تکان نمی خورد.
- رد پای ماهی نقش بر آب است
. گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.
. با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود ، پارو ساختم.
. با سرعتی که گربه از درخت بالا می رود، درخت از گربه پایین می آید.
. دلم برای ماهی ها می سوزد که در ایام کودکی نمیتوانند خاک بازی کنند.
پرگاری که اختلال حواس پیدا می کند بیضی ترسیم می کند.
- آب به اندازه ای گل آلود بود که ماهی ، زندگی را تیره و تار میدید
نخست : هنگامیکه به پستی تن می داد تا بلندی یابد
دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید
سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید
چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد
پنجم : آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شدهای را پذیرفت و شکیباییاش را ناشی از توانایی دانست
ششم : آنگاه که زشتی چهرهای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقابهای خودش بود
هفتم : آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت
خلیل جبران