اخیرا" نظریه پردازان غربی، تئوری تعلق منابع زمین به همه زمینیان را مطرح میکنند و معتقدند که منابع طبیعی زمین نباید در انحصار جمعیت محدود ساکن منطقه یا کشوری که منابع درآن قرار دارد باشد، و لازم است که همگی از منابع طبیعی زمین سهم ببرند . بعبارت ساده ترمی خواهند همه مرزهای جغرافیایی برداشته شود و تمام دنیا یک حکومت و یک دولت و یک رئیس جمهور داشته باشد و معلوم است که آنهم از جنس آمریکایی!!!. این موضوع همان چیزی است که حتی روسیه که وارث ابر قدرت شوروری سابق است ، را نگران منابع خودش و حراست از آن نموده است. به سخن PUTIN رییس جمهور تازه انتخاب شده روسیه که چند روز قبل انتخابات آن برگزار گردید توجه نماییم.
“Russia needs to modernize its military arsenals to deter others from grabbing its resources.”
( روسیه برای بازداری دیگران از ربودن منابعش باید توان نظامی خود را بازسازی نماید. ) موضوع چیست که روسیه با آن توان اتمی و نیروی نظامی، باید در صدد تقویت نیروی نظامی خود باشد و از چشم طمع دیگران به منابعش نگران است ؟
آیا همین نگرانیها نبوده است که کشورهای اروپایی به اتحادیه اروپایی روی آورده اند تا در برابر آمریکا به توان بالاتری برسند ؟ و تعدادی از این کشورها سعی در تحمل فشارها و کشیدن بار تعدادی از اعضای ورشکسته اتحادیه را دارند .
معلوم است که قدرتمندان دنیا بدنبال تقسیم منابع خود بین ضعیفان دنیا نیستند ، پس قطعاً می خواهند تا منابع دیگر کشورها را تصاحب نمایند، و برای رسیدن به مقاصد خود شعار های ظاهر فریبی را ردیف می نمایند و برای رسیدن به هدف هر وسیله ای را توجیه می نمایند.
دررسانه ها و مطبوعات معتبر غربی هر روز این طور القا می شود که غرب روز به روز حلقه محاصره ایران را تنگ تر می نماید و برای حمله به ایران آماده می شود . البته این جزئی از جنگ روانی است و مقدمه زمینه سازی برای آمادگی افکار عمومی دنیا است تا درصورت فراهم شدن شرایط , حمله متحدین غربی به یک کشور ضعیف پذیرفتنی باشد.
کافی است روزهای مشرف به حمله آمریکا به عراق را به یاد آوریم که چگونه افکار عمومی برای حمله آمریکا به عراق لحظه شماری می کرد .
فشارهای غرب به ایران در سه محور متمرکز شده است.
I. تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای
II. صدور تروریزم دولتی
III. حقوق بشر
در مورد ایران و سلاح هسته ای ، اخیراً وزرای دفاع و امور خارجه آمریکا و چند روز قبل آقای اوباما رسماً اعلام داشتند که ایران تصمیم به ساخت بمب اتمی نگرفته است . آیا این بدان معنی است که آمریکا از حمله به ایران منصرف شده و بدنبال هموار کردن راه مذاکره و رسیدن به تفاهم با ایران است ؟ یا اینکه آمریکا با توجه به افکار عمومی دنیا که کشورهای بسیاری حقوق استفاده صلح آمیز ایران از انرژی هسته ای را مشروع می دانند ، درحال پرده برداری از نیت واقعی خود یعنی براندازی حکومت ایران است ؟ و به صراحت می خواهد بگوید که حکومت هایی که با منافع غرب همراه نیستند باید عوض شوند ؟
بحث های حقوق بشر و صدور تروریزم ، موضوعاتی نسبی هستند. بدین معنی که هر کس زورش بیشتر است و صدایش بلند تر، دخالت خود در دیگر کشورها را کمک به انقلاب و انقلابی گری وحقوق بشر می خواند و کمک های دیگران را صدور تروریزم و سرکوب گری می نامند . برخورد قدرت مندان با مردمشان ، مقابله با اغتشاش و آشوبگری است و مقابله دیگران با هرج و مرج داخلی ، سرکوبگری است .
برای نمونه خیزش های عربی از نگاه آمریکاییها برای سلطه بر منطقه پسندیده است؛ اما برخورد آنها در همه کشورهای عربی تحت شعار متمدنانه پیش نمیرود. در لیبی به جای برقراری دموکراسی و دفاع از حقوق اقلیت، کنار زدن مخالف و کودتا مشاهده شد . در مصر تا به حال کودتا پیروز شد است و وقایع یمن و بحرین حاکی از برخورد دو گانه و متناقض آمریکاییها با جنبش های مردمی است. وقایع سوریه تکرار سناریوی لیبی است. برخورد غرب با ایران نیز بر سر پرونده هستهای را می توان در همین مجموعه ارزیابی کرد .
تحول در ادبیات آمریکایی ها از عبارات "آمریکا از تمام گزینه ها برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت هسته ای استفاده خواهد کرد" و "سیاست ما ممانعت از کسب تسلیحات هسته ای توسط ایران است" و "تمام گزینه ها روی میز است". به زمزمه های از قبیل " به نظر می رسد اوباما مایل است بپذیرد که دستیابی ایران به فناوری هسته ای امری اجتناب ناپذیر است" و باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا بر حل مسئله هسته ای ایران از طریق دیپلماتیک تاکید می کند" و "از پرگویی های جنگ طلبانه جمهوری خواهان علیه ایران به شدت انتقاد می کند", تغییر در هدف نیست بلکه تغییر تاکتیکی احساس می شود.
زیرا جاییکه موضوع مورد بحث را می توان با مقیاسی اندازه گیری نمود ، باید آن را به موضوعی مفهومی و نسبی و غیر قابل اندازه گیری تغییر داد . از این روی موضوع سلاح هسته ای ایران که می تواند راستی آزمایی شود باید به کنار رود و بحث های تروریزم و حقوق بشر و تحدید برای امنیت منطقه پیگیری شود تا بتوان بهانه تجاوز به یک کشور ضعیف را بوجود آورد و منابع آن را یک جا بلعید.
البته نیت واقعی ابر قدرتهای غربی سلطه بر منابع طبیعی و انسانی تمام دنیا است . اخیراً آقای پوتین رئیس جمهورجدید روسیه پس از 8 سال نخست وزیری که در ادامه 8 سال ریاست جمهوری ایشان بوده، اعلام نموده که روسیه باید توان نظامی خود را افزایش دهد تا بتواند از منابع و منافع خود دفاع کند . چرا روسیه با آن توان اتمی و نیروی نظامی در صدد تقویت نیروی نظامی خود است و از چشم طمع دیگران به منابعش نگران است ؟ چرا تصاحب منابع دنیا از چنین اهمیت بالایی برخوردار است؟
ایران برای آمریکا از آن جهت اهمیت حیاتی می یابد که بعنوان مثال منطقه خاورمیانه که بیش از 40% از انرژی دنیا را تأمین می نماید، با بدست آوردن ایران، تماما" تحت سلطه آمریکا قرار می گیرد، در حال حاضر انرژی فسیلی بعنوان حیاتی ترین منبع انرژی دنیا ، گلوگاه کشورهای صنعتی و بعبارتی تمام دنیاست؛ زیرا به خطر افتادن تأمین انرژی مورد نیاز کشورها، تمام صنعت و اقتصاد و حتی ماشین جنگی آنها را با چالش حیاتی مواجه می سازد . بنابراین اگر آمریکا یا هر قدرت دیگری بتواند کنترل انرژی مورد نیاز دنیا را در اختیار داشته باشد به نوعی کنترل دنیا را در دست خواهد داشت . بعنوان نمونه اگر کشوری مانند ژاپن نتواند انرژی مورد نیاز خود را تأمین نماید ، کل صنعت و اقتصادش سقوط خواهد کرد . لذا مجبور می شود کاملاً همراه باخواست و تمایل کسی که کنترل انرژی را در اختیار دارد حرکت کند . به همین دلیل چین و هند و اروپا هم چنین وضعیتی دارند .
با این تحلیل کشورهای صنعتی جهان از جمله اروپا ، چین ، ژاپن و غیره مایل نیستند که کنترل انرژی دنیا به دست آمریکا بیفتد . به عبارتی با تک قطبی شدن دنیا موافق نیستند .
اگر چین و روسیه در شورای امنیت با قطعنامه های آمریکا و متحدانش مخالفت می نمایند ، بدلیل منافع و مصالح خود است ، نه به دلیل ارتباط سیاسی و اقتصادی آنها با ایران ، چون حجم مبادلات این کشورها با ایران درمقابل مبادلات تجاری با امریکا بسیار ناچیز است .
همچنین دلیل انسان دوستانه و علائق عاطفی هم در میان نیست .
با نگاه با تمایل آمریکا به تک قطبی کردن دنیا ، حتی دوستان آمریکا نیز نگرانیهای خود را دارند . مثلاً کانادا با منابع عظیم آبی و فسیلی بدلیل وسعت و تراکم جمعیتی قلیل خود از یکه تازی آمریکا باید نگران باشد که ممکن است روزی توسط آمریکا بلعیده شود، و شاید جذب مهاجر از سراسر دنیا یکی از استراتژیهای دفاعی آنها باشد .
پوتین نیز در جریان مبارزات انتخاباتی خود با طرح نظریههای توطئه، کشورش را بر ای مقابله با دستنشاندگان غرب فرامیخواند. پوتین با انتشار مقالهای تحت عنوان "جایگاه روسیه در جهان در حال تغییر" ، نکات کلیدی را عنوان می کند که به نظر میرسد نقشه راه دروه جدید روسیه را ترسیم میکند. او دو اصل اساسی غیرقابل قبول بودن استفاده نامتناسب از زور و رعایت اصول بنیادی حقوق بینالملل را از جمله اصولی برمیشمرد که برای نظم جهانی ضروری هستند و عدم توجه به آنها را موجب بیثباتی در روابط بینالملل میداند. او با سراحت بیان می کند " برخی از ابعاد رفتار آمریکا و ناتو با منطق جهانی شدن مطابقت ندارد و بر مبنای تفکر بلوکی دوران جنگ سرد استوار است". یکی از راهکارهای مهم روسیه در این تقابل, همگرایی با چین است که به صورت رسمی در قالب پیمان شانگهای دنبال خواهد شد و در کنار این پیمان، همکاری دو کشور در شورای امنیت سازمان ملل نیز قابل توجه است.
بنابراین در دنیایی که ،بعنوان نمونه، برخی از اعضای حماس که ارتزاق آنها از منابع مادی و معنوی ایران است، آشکارا و بدون هیچ پرده پوشی اعلام می نمایند که در صورت حمله به ایران از ایران طرف داری نخواهند کرد! و براساس منافع ملت خود عمل خواهند نمود، زیرا می دانند در صورت جنگ، هیچ گونه شانسی برای ایران متصور نیست و فقط ممکن است هزینه طرف مقابل کمی بالا رود و شکست ایران قطعی است، و در شرایطی که موضع گیری پوتین نوید شروع نوع مدرنی از جنگ سرد را می دهد؛ باید این پیام را بفهمیم که "مسیر خود برای توانمند شدن را باید با بهره گیری از همه فرصت ها درهمه معادلات بین المللی و بدون کمترین خطا و گره زدن سرنوشت خود به این و آن به پیش ببریم".
به یاری خدا